معرفی کتاب بایگانی همیشگی
چه چیز باعث شد تا اسنودن دست به افشای اطلاعات محرمانهی کشورش بزند و خانه و کاشانهاش را ترک کند؟ چگونه خطرات این مسیر را به جان خرید و قدم در یک راه بی بازگشت گذاشت؟ پاسخ این پرسشها و بسیاری دیگر در سطرهای کتاب بایگانی همیشگی نهفته است.
سطر آغازین این کتاب خود گویای بسیاری چیزهاست:
من ادوارد جوزف اسنودنام. زمانی برای دولت کار میکردم و الان برای مردم.
بزرگترین نشریات جهان در معرفی این کتاب آورده اند:
روایتی دقیق از جنایتی سازمان یافته به دست نهادهای اطلاعاتی آمریکا که خواندنش دل آدمی را به درد میآورد.
داستان اینترنت، معشوق و کعبهی آمال پسری که همهی آزادیها را در آن میدیده و در بزرگسالی ناگاه دیده که این آزادی در دستان دولتمردان به یغما میرود.
کتابی دقیق که با زبانی کوبنده و محکم نوشته شده و جزئیات مهمی از زندگی اسنودن را پیش چشم ما میگذارد.
درباره ادوارد اسنودن
ادوارد اسنودن ، مردی که برای افشای سیستم نظارت گسترده دولت آمریکا همه چیز را در معرض خطر قرار داده است ، برای اولین بار داستان زندگی خود را فاش می کند ، از جمله چگونگی یاری رساندن او در ساختن این سیستم و اینکه چه چیزی او را برانگیخت تا برای تخریب آن تلاش کند.
در سال ۲۰۱۳ ، ادوارد اسنودن بیست و نه ساله هنگامی که ارتباطش را با سازمان اطلاعات آمریکا گسست، جهان را شوکه کرد و فاش کرد که دولت آمریکا به طور مخفیانه دنبال راه جمع آوری هر تماس تلفنی ، پیام متنی و ایمیل است. نتیجه این امر می تواند یک سیستم بی سابقه ای برای نظارت گسترده باشد و توانایی جاسوسی کردن در زندگی خصوصی هر شخصی روی زمین را داشته باشد. شش سال بعد ، اسنودن برای اولین بار فاش کرد که چگونه او در ساخت این سیستم کمک کرده است و چرا وی دست به افشای آن زده است.
بایگانی همیشگی گزارش خارق العاده از جوانی باهوش است که به صورت آنلاین بزرگ شد – مردی که تبدیل به جاسوس شده بود و در دوران تبعید به وجدان اینترنت تبدیل می شود . بایگانی همیشگی با شوخ طبعی ، اشتیاق و شور و شوق و خلوص بی مضایقه ای نوشته شده است. این کتاب خاطره ای مهم از عصر دیجیتال ماست .
بخشی از مقدمه کتاب
نام من ادوارد جوزف اسنودن است
زمانی برای دولت آمریکا کار میکردم اما حالا برای مردم.
نزدیک به سه دهه طول کشید تا بفهمم که یک تناقض وجود دارد.
زمانی که این کار را انجام دادم باعث شد در اداره به دردسر بیفتم.
در نتیجه حالا تلاش میکنم وقتم را برای حمایت از مردم در مقابل شخصی که پیشتر بودم بگذارم
یک جاسوس آژانس اطلاعات مرکزی (سیا) و آژانس امنیت ملی (NSA) و جوانی که تلاش میکرد و مطمئن بود که دنیا را به جای بهتری میرساند.
من در انجمن اطلاعاتی آمریکا (IC) تنها هفت سال فعالیت داشتم.
چیزی که باعث غافلگیری من میشد این بود که همین مدت زمان را در کشوری که انتخاب من نبود در تبعید به سر بردم.
اگر چه در طول این مدت در مهمترین تحوّل تاریخ جاسوسی آمریکا دست اندرکار بودم، دیگر به دنبال اشخاص نمیگشتیم و بنا شد تودهها را هدف خود قرار دهیم.
من کمک میکردم تا از نظر فنی دولت بتواند ارتباطات دیجیتال را در سرتاسر جهان شنود و ذخیره کند و در صورت لزوم از میان آنها مطابق خواسته و تمایلش جستجو کند
پس از یازده سپتامبر انجمن اطلاعاتی آمریکا را به دلیل حمایت نکردن از جامعه اطلاعاتی مقصر دانسته اند چون او نتوانسته از کشور در برابر آن حمله سنگین و ویران کننده (دومین حمله بزرگ تاریخ کشور بـعــد از پــل هـاربـر) دفاع کند.
از این رو رؤسای سازمانهای زیر نظر جامعه اطلاعاتی آمریکا تصمیم گرفتند که تدبیری بیاندیشند و نقشهای طراحی کنند تا دفعه بعد به این شکل غافلگیر نشوند.
این کار فقط از طریق تکنولوژی امکان پذیر بود
چیزی که برای نظامیان سیاستمداران و اساتید مدیریت بازرگانی ناشناخته بود.
برای همین به یکباره درهای مخفیترین و ترسناکترین آژانسهای اطلاعاتی به روی متخصصان جوانی مانند من باز شد تا کامپیوتر بازها وارث زمین شوند.
آن زمان تنها چیزی که بلد بودم کامپیوتر بود بنابراین خیلی زود پیشرفت کردم.
در بیست و دو سالگی اولین مأموریت سری خود را از آژانس امنیت ملی دریافت کردم
کار ساده ای بود که کمتر از یک سال طول کشید.
من به عنوان یک مهندس سیستم به بیشتر شبکه های حساس در سراسر دنیا دسترسی داشتم
همه جوان بودیم و تنها سرپرستی که از ما بزرگتر بود شخصی بود که در تمام شیفت کاریش کتابهای رابت لودلام و توماس کلنسی را میخواند
آژانسها همه قوانین خود را نقض کرده بود تا متخصصان باهوش را پیدا و استخدام کند
آنها به طور معمول هیچ کسی را بدون مدرک لیسانس یا حداقل مدرکی معادل آن استخدام نمیکردند؛
من هیچ کدام از این شرایط را نداشتم با این حساب هرگز نباید به این ساختمانوارد میشدم اما داشتم برایشان کار میکردم
از سال ۲۰۰۷ تا ۲۰۰۹ به عنوان یکی از اعضای سفارت آمریکا در ژنو مستقر شدم.
کارم این بود که با تعداد کمی از همکارانم مرکزهایی را در اروپا راه اندازی کنیم و پایه گذار آینده سیا باشیم.
سیا میتوانست با دسترسی به مرکزهای آنلاین اروپا به صورت اتوماتیک و ساده به عملیات جاسوسی آمریکا یاری برساند.
نسل من تعریف جاسوسی را تغییر دادم و تعریف کردم که هوش چیست و چگونه کار میکند.
جلسات مخفی و جاسوس بازی به روش های قدیمی برای ما اهمیتی نداشت زیرا دیگر همه چیز مربوط به داده ها می شد.
۲۶ ساله بودم که کارمند رسمی دِل به حساب می آمدم، ولی دوباره برای آژانس امنیت ملی کار میکردم
پیمانکاری به پوشش کاری مـن تـبـدیـل شده بود و بسیاری از همکارانم قراردادهای این چنینی با شرکت های دیگر داشتند.
من به ژاپن اعزام شدم؛ جایی که کمک کردم تا سیستم پشتیبان داده های آژانس، در آنجا فعال شود.
یک شبکه مخفی عظیـم کـه بـه آن هـا اطمینان دهد حتی در صورت انفجار هسته ای هم هیچ اطلاعاتی از بین نرود.
در آن زمان نمی فهمیدم که مهندسی یک سیستم که سوابق زندگی همه را به طور دائم ثبت میکند اشتباهی غم انگیز است
۲۸ ساله بودم که به آمریکا برگشتم و از رابط فنی تیم دل و سیا تقدیر نامه ای دریافت کردم.
کار من این بود که با رؤسای بخش فنی سازمان سیا بنشینم و طبق دستور راه حل هر مشکلی را که آنها می توانستند تصور کنند طراحی کنم و بفروشم
تیم من به آژانس کمک کرد تا نوع جدیدی از محاسبات را بسازند
پدیدۀ فضای ابری به همه مأموران سازمان این امکان را میداد که بدون توجه به مسافت مکانی که در آن قرار دارند به اطلاعات مورد نظر دسترسی داشته باشند و در آن جستجو کنند.
به طور خلاصه کار مدیریت و اتصال به جریان اطلاعات جای خود را به ذخیره اطلاعات به صورت دائم داد
این پروژه ها در هاوایی مورد توجه ام قرار گرفتند. در ۲۹ سالگی قرارداد جدیدی با آژانس امنیت ملی بستم….
ویژگی های کتاب
صراحت و تطابق با واقعیت
به دست دهنده اطلاعات تکان دهنده درباره ایران و آمریکا و روابط با کشورهای همسایه
ضرورت درج نظر درباره کتاب بایگانی همیشگی
چنانچه این کتاب را خریداری نمودید و یا قبلا از آن استفاده کردهاید، میتوانید با درج نظرات خود در بخش دیدگاههای این محصول، در همین سایت سایر مردم را در تهیه این کتاب راهنمایی فرمایید.
بی تردید نظرات شما راهگشای دیگران خواهد بود.
هنوز دیدگاهی وجود ندارد