کمی درنگ کن، به معرفی و بیان خاطرات شهید رضا نادری نخبهی اطلاعات و عملیات دفاع مقدس میپردازد. در بخشی از وصیتنامه شهید میخوانیم:
ای برادر، به کجا میروی؟
کمی درنگ کن!
آیا با کمی گریه و یک فاتحه خواندن تنها بر مزار من امثال من، مسئولیتی را که با رفتن خود بر دوش تو گذاشتهایم، از یاد خواهی برد؟!
ما نظاره میکنیم که تو با این مسئولیت سنگین چه خواهی کرد و اما مسئولیت، ادامه دادن راه ماست
ای پیروزی، تو فقیرتر از آنی که به ما انگیزه دهی
ای زندگی، تو بیچیزتر از آن هستی که ما را محافظهکار بارآوری
و ای مرگ، ای آشنای دیرینه کجایی؟…
متن روی مزار شهید
« وقتی دشمن نتوانست نیروها و سنگر های ما را بزند ، شروع به شلیک خمپاره باعث جراحت چند نفر از رزمندگان شد . رضا کار مهم دیگری برای حفظ جان نیروها در شلمچه کرد
از فرمانده محور عملیات تعدادد زیادی گلوله آرپی جی گرفت !
بعد به انتهای خاکریز رفت . آنجا سنگر مهمی نداشتیم . نیرویی آنجا نبود . مکانی بود که نخل های سوخته و زباله ها جمع شده بود . چند سنگر خالی و نیمه کاره آنجا بود
رضا با قبضه آر پی جی به آنجا رفت . از همان جا به سمت دشمن شروع به شلیک نمود . گلوله اول ، دوم ، سوم و … حسابی آخر خاکریز را حساس کرد
مرتب شلیک می کرد و در پناه سنگر پناه می گرفت . گلوله های خمپاره دشمن هم به آن سمت می رفت .حالا دشمن خمپاره ها را با شدت شلیک می کرد ، اما به سمت انتهای خاکریز !
جایی که هیچ کس حضور نداشت . قدرت فکر و ذهن رضا شرایط جنگ را در پدافند شلمچه تغییر داد »
هنوز دیدگاهی وجود ندارد